سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و کیفر را برابر معصیت تا بندگان خود را از عذابش برهاند و به بهشت خویش راند . [نهج البلاغه]
دفتر مشق!
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
در حاشیه!

دانشجو :: چهارشنبه 86/6/21 ساعت 3:31 صبح

هوالمعین
اون زمان که مجبور بودم شنبه به شنبه این وبلاگو آپ کنم که یه وقت استاد سر کلاس بازش نکنه و از پست جدید خبری نباشه، چند بار به سرم زد یه در حاشیه براش درست کنم. و وقتی موضوع مقاله رو وبلاگنویسی طلاب انتخاب کردم این تمایلم بیشتر شد، اون موقع ماجراها داشتم برا نوشتن اما الان دیگه حوصله اش نیس!
البته در حاشیه ی وبلاگنویسی طلاب هم چنان پابرجاست!!!
...
حضور وبلاگای طلاب و بیشتر از اون رشد و تکثیر فوق العاده شون تو بلاگستان برام جالب بود و همین شد که موضوع مقاله ام رو وبلاگنویسی طلاب انتخاب کردم!
پیدا کردن لیست کاملی از طلبه های وبلاگنویس تو این دنیای بی سر و ته محاله! اما منم سعی کردم هرجور شده یه لیستی پیدا کنم، چندان راحتم نبود اما خب نهایتا 220 تا وبلاگ طلبه پیدا کردم!! هرچند خیلی ناقص اما بازم خوب بود!
و نمونه گیری تصادفی از بین این وبلاگا... هرچند وقتی چندتاشون تو لیست نمونه های تصادفی در اومدن کلی تعجب کردم...
تصمیم دارم فعلا از این نمونه های تصادفی بنویسم! تا بعد خدا چی بخواد!





نوشته های دیگران()

نبود؟!

دانشجو :: سه شنبه 86/6/20 ساعت 12:31 عصر

هوالمعین
دیگه پیشناهاد نبود؟!... می خوام شروع کنما!
فکر کنم برخلاف فضای آزاد در بلاگستان و اینترنت، رای گیری این جا جواب نمی ده!!!! باید هر مدیر وبلاگی کاملا دیکتاتورانه! بر وبلاگش مدیریت کنه!!!!
هم چنان منتظر پیشنهاد می مانیم!

نوشته های دیگران()

دیگه مال خودمه!

دانشجو :: چهارشنبه 86/6/14 ساعت 12:32 صبح

هو المعین
خدا رو شکر بلاخره دیروز رفتم دانشکده و خاطرم جمع شد که استاد نمره ها رو داده! و این یعنی این وبلاگ دیگه مال خودمه! گرچه برنامه ی خاصی فعلا براش ندارم، اما نمی خوام بذارم مثه یه وبلاگ مرده باشه!! اما این که قراره چه بلایی سرش بیارم و چی بریزم توش، هنوز نمی دونم!
فعلا همین!
پ ن:
از پیشنهادات شما برای بلایی که می شه سر این وبلاگ آوورد، استقبال می کنیم!!

نوشته های دیگران()

یه خواهش کوچیک!

دانشجو :: سه شنبه 86/2/25 ساعت 9:52 عصر

هو المعین

این جلسه سر کلاس، استاد ازمون خواست که پرسشنامه ای آنلاین رو پر کنیم، و البته تو دفتر مشقمون تبلیغش کنیم!!!
حسب الامر استاد!:
لطف کنید برای این که شما هم قدمی موثر در جهت ساخت فضاهای مجازی دانشگاهی ایران برداشته باشید، این پرسشنامه رو پر کنید.
اگر هم یه کم طولانی به نظرتون اومد به نتیجه مثبتی که این تحقیق خواهد داشت فکر کنید!

پیشاپیش از همکاریتون سپاسگزارم!


نوشته های دیگران()

من هم می میرم! چه می گوید؟

دانشجو :: شنبه 86/2/22 ساعت 4:26 صبح

هو المعین

همان طور که پیش از این بیان شد خبر از واقعیت خارجی، نمی تواند به طور کامل تنها به بیان آن حادثه بپردازد، چرا که راویان آن خبر در هر حال حادثه را تنها از دید خود می بینند و نگرش ها، عقاید و ... آن ها در انعکاس خبر تاثیر می گذارد به علاوه برای انتقال پیام تولیدگر خبر مجبور است از رمزهایی بهره ببرد که دلالت به آن واقعیت دارند و طبیعتا این رموز برای انتقال واقعیت خارجی با محدودیت هایی هم رو به رویند. به عبارت بهتر هر نوع پیام رسانه ای و به طور کلی تر هر نوع پیام، نه انعکاس واقعیت خارجی که بازنمایی آن است. و این بازنمایی بسته به تولیدگر آن، می تواند جنبه هایی از واقعیت خارجی را در بر گیرد و یا حتی واقعیت خارجی را با توجه به تعریف تولیدگر پیام، کاملا دگرگون سازد. در این رابطه می توان به بازنمایی چهره ی اسلام و مسلمانان در رسانه های غرب توجه کرد که به ویژه پس از یازده سپتامبر سعی در ارائه ی تصویری وحشتناک از اسلام دارد. این موضوع تا حدی پیش رفته است که امروزه اسلام وحشت موضوع بحث و گفتگوی بسیاری از اندیشمندان گشته است.

در این جا سعی دارم به بازنمایی شهر و روستا در یکی از اشعار سلمان هراتی بپردازم:

من هم می میرم
اما نه مثل غلامعلی
که از درخت به زیر افتاد
          پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند
          و با غیظ ساقه های خشک را جویدند
          چه کسی برای گاوها علوفه می ریزد؟

من هم می میرم
اما نه مثل گل بانو
که سر زایمان مرد
        پس صغرا مادر برادر کوچکش شد
        و مدرسه نرفت
        چه کسی جاجیم می بافد؟

من هم می میرم
اما نه مثل حیدر
که از کوه پرت شد
       پس گرگها جشن گرفتند
و خدیجه بقچه های گلدوزی شده را
                           در ته صندوقها پنهان کرد
                                 چه کسی اسب های وحشی را رام می کند؟
من هم می میرم
اما نه مثل فاطمه
     از سرماخوردگی
           پس مادرش کتری پرسیاوشان را
                       در رودخانه شست
                       چه کسی گندم ها را به خرمن جا می آورد؟
من هم می میرم
اما نه مثل غلامحسین
از مارگزیدگی
                پس پدرش به دره ها و رودخانه های بی پل
                نگاه کرد و گریست
                            چه کسی آغل گوسفندان را پاک می کند؟
من هم می میرم
اما در خیابانی شلوغ
در برابر بی تفاوتی چشمهای تماشا
زیر چرخهای بی رحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی از بیمارستان دولتی بر می گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس 4*6 خواهند نوشت
ای آنکه رفته ای...
چه کسی سطلهای زباله را پر می کند؟

هر چند شاعر صراحتا مقایسه ای بین شهر و روستا نکرده است و لفظی از این دو به میان نیاورده، چنین به نظر می رسد که این شعر به نحوی به نقد زندگی شهر نشینی می پردازد.
بیان نوع مرگ تاسف برانگیز دیگرانی که به نظر می رسد همگی روستایی باشند، و با عبارت من هم می میرم اما نه مثل... آغاز می شود چنین به مخاطب القا می کند که شاعر بهتر از دیگران خواهد مرد! اما در انتهای شعر زمانی که شاعر به توصیف چگونگی مرگ خود می پردازد، ناراحت کننده ترین نوع مرگ را می بینیم.
شاعرمرگ روستائیان را به واسطه ی عواملی طبیعی و اغلب به دلیل کمبود امکانات می داند. عواملی طبیعی چون زایمان، افتادن از درخت، پرت شدن از کوه، سرماخوردگی ومار گزیدگی ! که جز مورد دوم، اگر امکانات امدادی-بهداشتی موجود بود، منجر به مرگ نمی شد:
 پس پدرش به دره ها و رودخانه های بی پل
 نگاه کرد و گریست
در مقابل مرگ شاعر به علت تصادف است، مرگی که نتیجه ی محصولات انسانی است. و در تصادف با اتومبیل یک پزشک که از بیمارستان دولتی بازمی گردد! و این شاید طعنه ای است به تمرکز امکانات در شهر!
نکته ی دیگری که شاعر بدان توجه نموده است تولیدکننده بودن روستائیان و مصرف کنندگی شهرنشینان است، چنان که هر یک از روستائیان مرده را انسانی مفید معرفی می کند که خدمتی به دیگران می کرده اند:
          چه کسی برای گاوها علوفه می ریزد؟
          چه کسی جاجیم می بافد؟
          چه کسی اسب های وحشی را رام می کند؟
          چه کسی گندم ها را به خرمن جا می آورد؟
          چه کسی آغل گوسفندان را پاک می کند؟
و با این نوع بیان، گویی هر یک را دارای تخصص در کار خود می داند، برخلاف باور رایج که تخصص را ناشی از تحصیلات دانسته و بنابراین کمتر روستایی را در کار خود متخصص می شمارند.
اما در رابطه با مرگ شاعر، که انسانی است شهرنشین، تنها سوالی که طرح می شود این است که: چه کسی سطلهای زباله را پر می کند؟ گویی این انسان شهرنشین تنها می تواند مصرف کننده باشد.

هم چنین در ارتباط با مرگ روستائیان، کسانی هستند که از مرگ آن ها متاثر شوند اما در رابطه با مرگ شهرنشین چنین نیست:

من هم می میرم
اما در خیابانی شلوغ
در برابر بی تفاوتی چشمهای تماشا
گویی عواطف انسانی در شهر چنان کمرنگ شده اند که اصلا به چشم نمی آیند.
توجه به زیر یک عکس 4*6 خواهند نوشت ای آنکه رفته ای... چنین القا می کند که گویی هویت ها دیگر در شهر مهم نیست! ای آنکه رفته ای! و حتی از ذکر نام هم خودداری می کند و این کاملا برخلاف سطرهای پیشین است که پر است از نام. شاید از دیدگاه شاعر، در ازدحام وشلوغی شهرها، هویت افراد نیز دیگر اهمیت چندانی ندارد و انسان در این شهر ماشینی تبدیل به شی می شود!
برداشت من چنین است که شاعر بیشتر مشکلات را از فرهنگ ماشینی رایج در شهر می داند، فرهنگی که انسان را چون یک ماشین خشک و بی احساس می سازد و همین ماشین است که عامل مرگ شاعر خواهد شد: زیر چرخهای بی رحم ماشین و بیان شاعر چنان است که در وهله ی اول شاعر را قربانی ماشین می داند، ماشین بی رحم که نه تنها اتومبیل پزشک عصبانی را در بر می گیرد که می تواند بر تمامی ماشین ها و حتی انسان هایی که چون ماشین از عاطفه و احساس خالیند، صدق کند.
نکته ی جالب دیگر در این شعر مرگ شاعر توسط ماشین یک پزشک است، فردی که به طور معمول حیات بخش است نه مرگ آفرین! و این شاید مویدی است بر ماشینی شدن انسان ها چرا که زمان کار پزشک به پایان رسیده است و از بیمارستان دولتی بر می گردد . درست مانند یک ماشین که تنها در زمان کار خود به وظیفه اش عمل می کند!

در پایان باید گفت که شاعر با نگاهی انتقادی به زندگی شهرنشینی می نگرد و روستا را علیرغم مشکلاتی که ناشی از عدم وجود امکانات است، محیطی انسانی و مفید برای دیگران می داند.

منبع: هراتی، س(1378). گزیده ادبیات معاصر.تهران. نشر نیستان.

        جزوه درسی فلسفه رسانه، دکتر عاملی،1386


نوشته های دیگران()

یک تمرین سخت!

دانشجو :: شنبه 86/2/15 ساعت 9:35 صبح

هو المعین
اگر بخواهیم مراتب قلمرو نگاه را مشخص کنیم، می توان به 5 مرتبه اشاره کرد. این مراتب عبارتند از:
نگاه نقطه ای، نگاه خطی، نگاه سطحی، نگاه حجمی و نگاه فراحجمی.

نگاه نقطه ای: این نگاه تنها به توصیف می پردازد و قدرت درک رابطه ی بین عناصر را نداشته و نمی تواند تحلیلی ارائه دهد.
نگاه خطی: همان طور که قدرت خط محدود است و نمی تواند تحرک زیادی داشته باشد، این نگاه نیز قدرت محدودی دارد. نگاه خطی، متغیرها را به صورت خطی می بیند و نمی تواند متغیرهای موازی را تحلیل کند.
نگاه سطحی: این نگاه می تواند آن چه را در سطح اتفاق می افتد بیان کند. عناصر و متغیرهای گوناگونی را که در سطح هستند، می بیند و می تواند تحلیلی از آن ها ارائه دهد.
نگاه حجمی: امتیاز حجم بر سطح، عمقی است که در حجم وجود دارد. این نگاه از ظواهر عناصر فراتر می رود و به عواملی که در پشت هر عنصر وجود دارد، توجه می کند. عواملی چون تولیدگر و پیشینه ی آن و شرایط و زمانه ای که عناصر در آن قرار گرفته اند و ... این نوع نگاه به نخبگان خاص اجتماع تعلق دارد و می تواند ما را به فلسفه ی رسانه نزدیک سازد.
نگاه فرا حجمی: بسیاری بعد چهارم را که می تواند ما را از حجم فراتر برد، زمان می دانند. در این نگاه نیز باید به زمان و عوامل تاریخی توجه نمود. پارادایم ها را می توان نگاههایی فراحجمی دانست.

 

با توجه به مراتبی که برای نگاه گفتم،  خبر زیر که سوتیتر دوم روزنامه کیهان در روز اول اردیبهشت بوده رو باید بررسی کنم. واقعا کار سختیه چون در نظام آموزشی ما رسم نیست چنین نکاتی رو که معمولا به عنوان حفظیات پرسیده می شه، به صورت عملی تمرین کنیم. و چیزی که این کار رو سخت تر می کنه مراتب بالایی قلمرو نگاهه : نگاه حجمی و فراحجمی! اما تکلیف هرچی باشه باید ادا شه!!!
  

اروپا خواستار مذاکره شد  اعتراف آژانس انرژی اتمی به آغاز غنی سازی صنعتی در ایران
در پی اعتراف آژانس بین المللی انرژی اتمی به آغاز غنی سازی صنعتی در ایران، اروپایی ها خواستار مذاکره با تهران شدند.
به گزارش خبرگزاری های غربی، آژانس بین المللی انرژی اتمی در نامه ای محرمانه تایید کرد که ایران غنی سازی اورانیوم در سطح صنعتی در نطنز را آغاز کرده است.
در این نامه یک صفحه ای که به امضای «اولی هاینونن»، مدیر کل آژانس رسیده، تاکید شده است که ایران ظرف دو ماه گذشته توانایی های خود را در زمینه غنی سازی اورانیوم دوبرابر کرده است.در نامه مذکور همچنین تصریح شده که ایرانی ها تا ماه آینده 18مجموعه 164تایی (حدود 3000) سانتریفیوژ را در نطنز راه اندازی خواهند کرد.
خبرگزاری های رویترز، یونایتد پرس و فرانسه ضمن مخابره خبر فوق در روز چهارشنبه تلاش کردند تا ورود ایران به مرحله غنی سازی صنعتی اورانیوم را نشانه ادامه بی اعتنایی های این کشور به قطعنامه های غیرقانونی شورای امنیت قلمداد کنند.
این تلاش خبرگزاری های فوق در شرایطی است که تا پیش از تایید آژانس مبنی بر ورود ایران به مرحله غنی سازی صنعتی، آمریکا و چند کشور اروپایی به همراه رسانه های خود خبر موفقیت جمهوری اسلامی ایران در بعد صنعتی را یک بلوف دانسته و در آن تشکیک کرده بودند اما روزنامه «کامرسانت» روسیه در شماره اخیر خود نوشت: اکنون روشن شد که هیچ بلوفی در کار نبوده و ایران به راستی دارای توانایی غنی سازی صنعتی اورانیوم شده است.
این روزنامه روسی افزود: انتشار سند داخلی آژانس، شک و تردیدهای اخیر در خصوص وارد شدن ایران به مرحله غنی سازی صنعتی که بشدت در رسانه های گروهی جهان مورد بحث قرار داشت را از بین برد. این اظهارنظر آژانس بین المللی انرژی اتمی پرونده هسته ای ایران را وارد مرحله تازه ای می کند.
به نوشته این روزنامه، در این بین روسیه در موقعیت دشواری قرار می گیرد، چرا که اعلام اخیر مقامات ایرانی مبنی بر وارد شدن این کشور به جمع کشورهای دارای توانایی غنی سازی صنعتی اورانیوم را باور نکرده و در خصوص صحت ادعای ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی استعلام نموده بود. اکنون روشن شد که هیچ بلوفی در کار نبوده و ایران براستی دارای چنین توانایی شده است.

 

نگاه نقطه ای: طبق این نگاه ، در خبر مذکور، با توجه به اعتراف آژانس بین المللی انرژی اتمی، مبنی بر دستیابی ایران به سوخت صنعتی، رسانه های غربی که پیش از این سعی در دروغ نشان دادن این ادعا بودند، این پیشرفت را نشانه ی بی اعتنایی ایران به قطعنامه شورای امنیت دانسته اند. در حالی که روزنامه ی کامرسانت روسیه، اعتراف آژانس را تائید توانایی ایران در غنی سازی صنعتی اورانیوم دانسته است. لازم به ذکر است که تیتر خبر نیز مبنی بر این است که اروپا خواستار مذاکره شد و هم چنین به اعتراف آژانس، اشاره دارد.

نگاه خطی: بنابر این نگاه، پس از ادعای ایران مبنی بر دستیابی به سوخت صنعتی، رسانه هایغربی که پیش از این بارها علیه فعالیت هسته ای ایران به نشر مطالب گوناگون پرداخته بودند، این ادعا را یک بلوف دانسته اند تا این که با اعتراف آژانس بین المللی اتمی، این موفقیت ایران را پذیرفتند، اما پس از این پذیرش ، دستیابی ایران به سوخت صنعتی را نشانه بی اعتنایی ایران به قطعنامه های شورای امنیت تلقی کرده و بدین نحو توانستند به تبلیغات خود علیه فعالیت های هسته ای ایران ادامه دهند.

نگاه سطحی: طبق این نگاه خبر فوق که به عنوان سوتیتر دوم روزنامه کیهان منتشر شده است، خبری است که برای این روزنامه نسبتا دارای اهمیت می باشد اما پیش از آن که اعتراف آژانس اتمی مبنی بر دستیابی ایران به سوخت صنعتی را مهم بداند، سعی در القای تسلیم شدن اروپا و یا به عبارت بهتر پذیرفته شدن ایران به عنوان کشوری هسته ای از سوی اروپا، دارد چرا که در تیتر خبر" اروپا خواستار مذاکره شد" بر اعتراف آژانس پیشی گرفته است. هم چنین استفاده از واژه ی " خواستار" اروپا را در موضع ضعف و ایران را در موضع قدرت قرار می دهد. هم چنین در ادامه به همسویی رسانه های غربی و آمریکایی با دولتهایشان اشاره دارد که سعی در تخریب چهره ی ایران دارند، چه به لحاظ دستیابی به پیشرفتهای گوناگون هسته ای و چه به لحاظ بی توجهی به قطعنامه های شورای امنیت. متن خبر به گونه ای تنظیم شده است که بیان می کند نه تنها غرب و رسانه های غربی بلکه آژانس بین المللی اتمی نیز مجبور شده اند علیرغم تمایلشان، قدرت یابی ایران را بپذیرند. استفاده از واژه ی " اعتراف" به جای واژه ای چون " تائید" ، موید این مطلب است. البته تصویری که از روسیه ارائه شده تصویری است از یک کشور منصف و حق پذیر که ایران هسته ای را خواهد پذیرفت! در انتهای خبر نیز اشاره به ورود پرونده ی هسته ای ایران به مرحله ای تازه با اعتراف آژانس، نشان دهنده ی اهمیت این خبر است.

نگاه حجمی: مطابق این نگاه باید گفت درج این خبر به عنوان سوتیتر دوم روزنامه ی کیهان و نوع نگارش خبر، اهمیت خاصی می یابد. روزنامه کیهان که در ایران به عنوان روزنامه ای وابسته به جناح راست و حامی حکومت معروف است ، حرف و حدیث های بسیاری را به دنبال دارد. بسیاری مطالب این روزنامه را وابسته به نگاه حکومت می دانند و معتقدند این مطالب بسیار جهت دار می باشد. در حالیکه می توان گفت اکثر گروهها و افراد در داخل نظام از فعالیت هسته ای ایران حمایت می کنند اما افراد و گروههایی هم هستند که مخالف این موضوع می باشند، اما روزنامه ی کیهان ، با توجه به مطالب بیان شده ، یکی از حامیان سرسخت این موضوع است. هم چنین نگاه این روزنامه را می توان تا حد زیادی غرب ستیزانه دانست و آمریکا را به عنوان جدی تری دشمن می پندارد که توانسته تا حد زیادی سازمان های بین المللی را تحت نظارت خود قرار دهد. بیان" قطعنامه های غیرقانونی" شورای امنیت، نشانگر این معناست.
هم چنین باید گفت از آن جا که رابطه ی ایران و روسیه به ویژه در رابطه با فعالیت های هسته ای رابطه ی نسبتا مناسبی است، موضع گیری این خبر نسبت به روزنامه ی روسی بسیار مناسب است.

نگاه فراحجمی: اگر بخواهیم با نگاه فراحجمی به این خبر توجه کنیم باید زمان و تاریخ را نیز مدنظر قرار داد و شاید مهم ترین نکته از لحاظ تاریخی در این رابطه، خصومت ایران و غرب است که از ابتدای انقلاب اسلامی پدیدار گشته است. با توجه به این سابقه تاریخی باید گفت نگاه غرب ستیزانه ای که در خبر به چشم می خورد ناشی از رویدادها و اتفاقاتی است که در طول این 30 سال رخ داده است و مجموعه ی این حوادث، ایران و غرب را در مقابل یکدیگر قرار داده است. و روزنامه ی کیهان نیز به عنوان روزنامه ای دولتی و حامی حکومت در هر شرایطی، این نگاه خود را حفظ می کند.


نوشته های دیگران()

نقدی دیگر بر سیصد!

دانشجو :: شنبه 86/2/8 ساعت 12:40 صبح

هو المعین

مشخصات فیلم:

کارگردان: زک اسنایدر  
نویسنده: زک اسنایدر - کورت جانستد
تهیه کننده:جیانی توناری
بازیگران: جرارد بوتلر-  لنا هیدی -  دومینیک وست - دیوید ونهام - ونسنت ریگان - اندرو تیرنان - رودریگو سنتورو -  استفن مک هتی 
موسیقی: تایلر بیتز
فیلمبرداری: لری فونگ 
بودجه فیلم: 60 میلیون دلار
 ژانر: اکشن، درام، تاریخی، جنگی (به نقل از سایت Imdb )
 محصول سال 2007 آمریکاست و 117 دقیقه می باشد.

خلاصه فیلم:

فیلم که ظاهرا از روی یک واقعه ی تاریخی مربوط به جنگ های ایران و یونان باستان ساخته شده است، با صدای یک راوی آغاز می گردد که مراحل رشد پسران را در اسپارت و نحوه ی تربیت آن ها را از بدو تولد توضیح می دهد. نوزادان ضعیف از بین می روند و دیگران باقی می مانند. پسران اسپارت از کودکی آموزش های نظامی سخت می بینند و باید از آزمون های مختلف سربلند بیرون آیند تا بتوانند به عنوان یک اسپارتی شناخته شوند.
سپس آمدن پیکی از خشایارشا پادشاه ایران به دربار لئونیداس ، فرمانروای اسپارت را نشان می دهد در حالیکه  وی در حیاط خانه ی خود در حال آموزش پسرش می باشد.
وی پیک خشایارشا را به قتل می رساند و بر خلاف نظر شورا تصمیم می گیرد به جنگ لشگر عظیم خشایارشا برود. در ادامه پیک دوم خشایارشا نیز به دست اسپارتها مجروح می شود. خشایارشا شخصا یرای گفتگو به نزد لئونیداس می آید و از او می خواهد برای جلوگیری از ادامه ی جنگ، اطاعت از او را بپذیرد، اما لئونیداس نمی پذیرد.

                                پیک خشایارشا نزد لئونیداس و ملکه
در صحنه ی نبرد بسیاری از ایرانیان کشته می شوند. خشایارشا گارد ویژه ی خود را که به فناناپذیران معروفند به جنگ با اسپارت ها می فرستد که آن ها هم نمی توانند در مقابل اسپارت ها مقاومت کنند. سپس  ایرانیان به موجودات عجیبی متوسل می شوند موجوداتی چون غول، کرگدن و فیل های عظیم الجثه، جادوگران و ...، که در نهایت همه آن ها در برابر اسپارت ها شکست می خورند.
روز بعد با خیانت یک یونانی که مسیر تنگه ای را به ایرانیان نشان داده بود، اسپارت ها محاصره می شوند و بسیار غرورآفرین و در عین عزت و اقتدار توسط لشگر بی شمار ایرانیان که آن ها را در بر گرفته بودند،  کشته می شوند.
در انتها مشخص می شود راوی این ماجرا تنها بازمانده ی سپاه اسپارت است که با بیان خبر کشته شدن مظلومانه ی لئونیداس و یارانش توانسته است لشگر بزرگی از یونانیان را فراهم کند که قصد حمله به ایران را دارند.

نقد فیلم:

فیلم سیصد که در طول دو ماه در کانادا فیلمبرداری شده و به یکی از پرفروشترین فیلم ها تبدیل شده است، بحث و انتقادهای بسیاری را ایجاد کرده است. این فیلم که ظاهرا فیلمی تاریخی در رابطه با جنگهای ایران و یونان باستان است، از سوی بسیاری از منتقدین، به تحریف تاریخ متهم شده است.
بسیاری از منتقدین و تاریخ دانان معتقدند ماجرای جنگ ترموپیل که این فیلم بدان اشاره دارد، از لحاظ تاریخی فابل تأمل است و اشکالات زیادی در این باره وجود دارد. برای مثال تعدادی که برای سپاهیان ایرانی ذکر شده است، عقلا قابل پذیرش نیست چرا که با توجه به امکانات آن دوره ، پشتیبانی چنین لشگر عظیمی نیازمند مقدار قابل توجهی مواد خوراکی است، هم چنین جابه جایی این تعداد به علاوه چهارپایانی که برای پشتیبانی آن ها مورد استفاده قرار می گیرند، بسیار دشوار است.
هم چنین خود منتقدان غربی نیز معتقدند هرودت، به عنوان کسی که گزارش این جنگ را بیان کرده است، در موارد زیادی به نفع یونانیان قلم زده است. برای مثال در آنسکلوپدیا آمریکا جلد 29، در بخش جنگ های ملی بیان شده است: یونانیان همیشه درباره ی جنگ هایشان اغراق می کرده اند!(به نقل از اکبر عالمی،برنامه پشت پرده، شبکه 4)
نکته ی دیگر را می توان درباره ی چهره ای که از ایرانیان ارائه شده است، دانست که اوج این موضوع در چهره ی خشایارشا به تصویر در آمده که دارای هیکلی غول آسا و چهره ای هندی است و هم چنین توسل ایرانیان به غول ها، جادوگران و حیوانات غول پیکر عجیب و غریب که مخاطب را بیشتر به یاد فیلم های علمی-تخیلی و سری فیلم های گودزیلا می اندازد!
این در حالی است که به گفته ی هرودت و گزنفون، خشایارشا، جوانی بلندبالا و خوش چهره ، از نژاد اصیل آریایی بوده است.( همان)
                                                                                                   

                              تصویر حجاری شده خشایارشا. به نوع آرایش و پوشش دقت کنید!                                تصویر بازسازی شده خشایارشا
علاوه بر انتقاداتی که در رابطه با تحریف تاریخ به این فیلم صورت گرفته است، باید گفت فیلم سیصد مملو است از صحنه های خشن و پرنوگرافی که خشونت و پرنو را می توان دغدغه اصلی بسیاری از محققین رسانه دانست.
صحنه های آموزش و تربیت نظامی پسران اسپارت  و صحنه های جنگ دارای خشونت بسیاری است، به نحوی که حتی در صحنه ای به وضوح قطع شدن سر یکی از اسپارتی ها را به تصویر می کشد.
درباره صحنه های پورنو نیز تنها به نمایش دروغین حرمسرای خشایارشا اشاره می کنم.

بسیاری معتقدند ساخت فیلم سیصد دارای انگیزه های سیاسی بوده است. می توان گفت غرب تمام تاریخ و تمدن خویش را مدیون یونان است و یونان را مهد تمدن خویش می داند. انتخاب اسپارت به عنوان یکی از دو دولت-شهر مهم یونان برای رویارویی با ایرانیان، شاید نشانی است از جنگ دو تمدن غرب و شرق، که با فروپاشی شوروی و ظهور انقلاب اسلامی، ایران به عنوان دشمن اصلی غرب مطرح شده است.
پس از سعی گسترده ی غرب در ارائه ی اسلام وحشت، گویا اکنون به این نتیجه رسیده اند که تمدن ایران را که داعیه دار اسلام سیاسی است و در جبهه ی مقابل آن ها قرار گرفته ، زیر سوال ببرند.
بی شک ایران به عنوان یکی از قدیمی ترین و مهم ترین تمدن های بشری است که آثار کشف شده در تپه های سیلک و شهر سوخته را می توان شاهدی بر این مدعا دانست. علاوه بر آن زمانی را که فیلم به تصویر کشیده باید یکی از دوره های اقتدار آمیز سلسله ی هخامنشیان دانست که در آن دوران امپراطوری قدرتمند ایران، سرزمین بسیار وسیعی را زیر حکومت خود داشت. وجود نژادهای گوناگون در سپاه ایرانیان که در فیلم به نمایش درآمده نیز گواه این موضوع است. نکته قابل تامل در فیلم این است که چنین تمدنی با این وسعت چرا کوچکترین آشنایی با فنون نظامی ندارد؟ چنانکه در صحنه ای از فیلم لئونیداس به خشایارشا می گوید" تو بردگان زیادی داری اما جنگجو نداری"

یکی از صحنه های کمیک فیلم!

البته باید گفت فیلم هرچند سعی داشته دلاوری ها و رشادت های اسپارت ها را به تصویر بکشد اما به قدری در این موضوع اغراق کرده که بیشتر شبیه کارتون های کودکانه و بازی های کامپیوتری است و باور آن برای مخاطب دشوار می نماید، برای نمونه می توان به نمایش نبرد تن به تن لئونیداس با ایرانیان اشاره کرد. لشگر اسپارت در پناه سپر های خود کوچکترین آسیبی نمی بیند، هر چند سپرها سوراخ می شود و ایرانیان با خیل عظیم سپاهیان، غول ها، حیوانات غول پیکر، جادوگران و ... کاری از پیش نمی برند! این صحنه ها نشان گر وفاداری کامل اسنایدر در تولید فیلم به اثر کمیک فرانک میلر، با همین نام است.

هر چند سایت Imdb ژانر این فیلم را اکشن، درام، تاریخی و جنگی دانسته است، اما به نظر من با توجه به اغراقی که در فیلم به چشم می خورد مناسب ترین ژانر برای توصیف این فیلم افسانه و اسطوره است. رفتن لئونیداس به بالای صخره و نزد موجوداتی کریه المنظر، برای جلب رضایت خدایگان، قدرت مافوق بشری سپاه اسپارت و حتی نحوه ی به تصویر کشیدن خشایارشا که بیشتر شبیه غول چراغ جادوست! همه و همه تصویری افسانه ای ارائه می دهند.

                                            خشایارشا یا غول چراغ جادو؟!                         

نکته قابل توجه در فیلم برخی دیالوگ های آن است که گویی متعلق به زمان حال است. برای مثال لئونیداس بارها و بارها در سخنان خود برای سپاهیانش هدفش را دفاع از آزادی و دموکراسی بیان می کند. در صحنه ای از فیلم بحث تروریست به میان می آید و در یکی از جملات پایانی فیلم بیان می شود" امروز دنیا را از روحانیت و ظلم پاک خواهیم کرد"
چنین جملاتی ساخت این فیلم با اغراض سیاسی را بیش از پیش تائید می نماید، جملاتی همسو با بیانات سران کاخ سفید، به ویژه آن که در هر دوجا ایران به عنوان مخالف آزادی و دشمنی مهم مطرح است. اما موضوعی که سازندگان فیلم بدان توجه نداشته اند ویژگی اسپارت در آن مقطع زمانی است. نظام اسپارتی سمبل یک نظام بسته، ظالمانه و نژادپرست است. به نحوی که محققین اروپایی یونان باستان هم از نظام اسپارتی به عنوان نظام هلوتیزم یاد می کنند.هلوت ها بردگانی بودند که در نظام طبقاتی اسپارت به کار گرفته می شدند و اسپارت ها برای کنترل جمعیت آنان سالانه جشن هلوت کشی برگزار می کردند. در اسپارت بازرگانی برای اسپارتی های اصیل ممنوع بود و کاری پست محسوب می شد چراکه بازرگانی موجب گسترش رفت و آمد بین اسپارت و دیگر جوامع می شد و امکان نشر عقایدی مخالف عقاید حاکم بر جامعه، زیاد می گشت.( رحمانیان)
علاوه بر آن در تاریخ یونان باستان آتن همواره به عنوان مهد حکمت، آزادی، فلسفه و تفکر مطرح است که در این فیلم، از آن جا که دشمن اسپارت محسوب می شود، مورد تحقیر قرار می گیرد. و باید گفت در آتن هم برده داری رواج داشته و ارسطو به عنوان یکی از بزرگترین حکمای آتن در کتاب سیاست خود بیان می کند" خدا انسان ها را دو نوع آفریده است: برده و آزاد." و انسان های ازاد را یونانیان و بردگان را غیر یونانیان می داند.
این در حالی است که هم زمان در ایران کوروش پس از فتح بابل بیان می کند که همه ی سرزمین های فتح شده آزادند و برده داری را ممنوع اعلام می کند.( رحمانیان)

نکته ی دیگری که باید بدان اشاره کرد صحنه هایی از فیلم است که به تعبیر مسعود فراستی، فیلم خودزنی می کند! هر چند فیلم سعی در زشت نشان دادن ایرانیان و تمدن ایرانی داشته است، اما از ابتدای فیلم که بیان می شود" نوزادان ضعیف به دور انداخته می شوند." و در ادامه با صحنه های آموزش خشن نظامی برای کودکان و رها کردن آنان در جنگل برای مبارزه با حیوانات وحشی، کشتن و زخمی کردن پیک های خشایارشا به نحوی ناجوانمردانه و رحم نکردن به مجروحین جنگی و کشتن آنان، مخاطب را با این سوال روبه رو می کند که اگر هدف اسپارت دفاع از آزادی است، چنین صحنه هایی را چگونه می توان توجیه نمود؟ گویی خشونت و کشتار اگر به دست اسپارتی ها باشد نکوهیده نیست ، ویژگی که در سیاستمداران آمریکایی هم به چشم میخورد، چنان که شعار آزادی، دفاع از حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با تروریست را سر می دهند و در عمل، روزانه دهها نفر قربانی تجاوزات آنان می شوند.

در پایان باید گفت من با نظر آنان که فیلم را ساخته اغراض سیاسی می دانند کاملا موافقم. فیلم سیصد، که با بودجه ای اندک در مدت کوتاهی ساخته شده و توانسته است به فروش بالایی دست یابد، این فروش خود را مدیون طرح موضوعی درباره ایران و واکنش ایرانیان و آزاد اندیشان سراسر دنیا نسبت به تحریف تاریخ و تخریب چهره ی تمدن ایرانی است. البته نباید پوسترهای تبلیغاتی آن را فراموش کرد که  چنین به مخاطب القا می کند که باید منتظر تماشای نبردی عظیم و با شکوه در فیلم باشند، در حالی که چنین نیست و می توان گفت فیلم از نظر هنری دارای پایین ترین ارزش است چراکه تمام صحنه ها در مقابل پرده آبی و سبز فیلمبرداری شده و همه ی صحنه ها تنها جلوه های ویژه ی کامپیوتری است که همان طور که بیان شد، به نحوی کمیک، میدان جنگ را به تصویر کشیده است.

                                                     

                                                                                             

منابع:
       برنامه تلویزیونی پشت پرده، شبکه 4،27/1/86
       سمینار نقد دانشجویی فیلم سیصد، تالار شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران،29/1/86

http://www.zirnevis.com/content/view/85/1/

http://www.imdb.com

http://my.opera.com

 

 

  


نوشته های دیگران()

بازی های فرهنگ ساز!

دانشجو :: شنبه 86/2/1 ساعت 12:53 عصر

هو المعین

جشنواره ی توسعه و ساماندهی محتوای الکترونیکی ایران ( تسما) به همت شورای عالی اطلاع رسانی در خرداد ماه امسال برگزار خواهد شد. شهریاری، دبیر شورای عالی اطلاع رسانی در رابطه با این جشنواره بیان کرده محورهای تسما، که ۱۵مورد هستند محورهای محتوای الکترونیکی این جشنواره را تشکیل می‌دهند و عبارتند از تولید محتوا در حوزه‌های دین، علوم و تحقیقات، خط و زبان فارسی، آموزش، اخلاق و تربیت، نظام حقوقی و میراث فرهنگی و گردشگری ، هنر، نظام اطلاعات مکان محور، خدمات عمومی و فرهنگی، امنیت فرهنگی و محیط رایانه‌ای پاک، بهداشت و سلامت، بازی، سرگرمی، رسانه و خبررسانی.
نکته ی قابل توجه در این جشنواره برپایی نخستین جشنواره ی بازی‌های الکترونیکی و رایانه‌ای در کنار این جشنواره است که به صورت همزمان برگزار می ‌شوند. به گفته بهروز مینایی معاون فنی این شورا، بر بخش بازی و سرگرمی در این جشنواره تمرکز خاصی شده است.

چنین به نظر می رسد که مسئولین امر پس از مدت ها به اهمیت بازی های رایانه ای پی برده اند و سعی دارند توجه بیشتری به گسترش و ترویج این بازی ها نشان دهند.

چندی پیش نیز رئیس انجمن بازی‌های رایانه‌‌ای سازمان تربیت بدنی گفته بود: امروزه بازی‌های رایانه‌ای در ایران به سرعت از مرحله گذار گذشته و جایگاهی ثایت و قدرتمند پیدا کرده‌اند. و در ادامه بیان کرده بود:از سال گذشته و پس از سخنرانی مقام معظم رهبری راجع به تاثیرات بازی‌های رایانه‌ای و لزوم شکل‌گیری سازمان‌هایی برای هماهنگی و گسترش درست این بازی‌ها ، شکی باقی نمانده که امروزه بازی‌های رایانه‌ای به مهمترین ابزار سرگرمی تبدیل شده‌اند.

بازی های کامپیوتری که امروزه نه تنها در میان کودکان و نوجوانان که حتی بسیاری از جوانان را هم در سراسر دنیا مجذوب خود کرده اند، بحث ها و گفتگوهای بسیاری را به دنبال دارند. شاید بتوان مهمترین این مباحث را مربوط به اعتیاد به بازی، بازی های خشونت ، تهدید سلامت جسمانی و ... دانست. اما موضوعی که برای من اهمیت ویژه ای دارد فرهنگ سازی این بازی هاست. امروزه این بازی ها که طرفداران بسیاری دارند به راحتی به عنوان ابزار تبلیغاتی محسوب می شوند. برای مثال غرب و به خصوص امریکا در مبارزه ی تبلیغاتی علیه شرق و به طور خاص اسلام سیاسی به رهبری جمهوری اسلامی ایران، سینما و بازی های کامپیوتری را به عنوان مهمترین سلاح نرم مورد استفاده قرار داده است البته نکته جالب توجه این است که فروش بازی های کامپیوتر به مراتب بیشتر از فیلمهای سینمایی است به عنوان مثال در سال ۱۳۸۰صنعت بزرگ هالیود حدود ۵ میلیارد سود داشته ولی در همین زمان شرکتهای بازیهای رایانه ای در آمریکا بیش از  ۳۰میلیارد دلار سود داشته اند.
در اکثر این بازی ها  آمریکا به عنوان نماد خیر مطلق در جهان است و هر فرد یا گروه یا دولتی که مخالف او و ارزشهایش باشد محور شرارت و شیطانی هستند.
برای نمونه می توان به مجموعه بازیهای
delta force اشاره کرد. در نسخه ی جدید این بازی با عنوان (black hawk down:team sabre) کاربر برای مقابله با تروریستها به نقاط مختلف جهان سر می زند  ودر یکی از این مراحل باید در سال ۲۰۰۵برای مبارزه با تروریستها به ایران و جزیره خارک بیاید .در این بازی مبارزه با تروریستهای ایرانی جزء سخترین مراحل بازی است ،در سایر نقاط دنیا تروریستها لباس شخصی هستند در صورتیکه در ایران اکثرا  نیروهای منظم نظامی ،ملبس به لباسهای نظامی خاکی رنگ با چهر های اسلامی می باشند .
نمونه ی دیگر بازی
delta force 2 است که باید برای مقابله با تروریستها وارد استان خوزستان شد.
مثال های فوق تنها در رابطه با خصومت با ایران بود که می توان علاوه بر این به ارائه ی چهره ی وحشت از اسلام در این بازی ها نیز اشاره نمود. برای مثال در یکی از مراحل بازی
delta force  هنگامی که وارد پایگاه تروریست ها می شود تصویر شیخ یاسین رهبر شهید حماس، به چشم می خورد.
در اکثر بازی هایی از این دست نمادهایی اسلامی به کار رفته و رنگ لباس دشمن سبز رنگ است، که رنگی اسلامی است. برای مثال در 
GENERALS کاربر به عنوان سربازان آمریکایی ماموریت مبارزه و سرکوب تروریستها و دشمنان بشریت را دارد و به  برای مبارزه با رژیم صدام به عراق می رود برای مبارزه با گروه القاعده به مزار شریف می رود که در عراق نیروهای صدام در جلوی مسجد اسقرار دارند و  در مزار شریف منارههای مسجد دیده می شود.

این بازی ها علاوه بر القای این نکته که اسلام دین خشونت و تروریسم است، حضور آمریکا در خاورمیانه را هم توجیه می کند.

نکته ی حائز اهمیت این است که این بازی ها در ایران به راحتی یافت شده و طرفداران بسیاری دارد، بازی هایی که کوچکترین تناسبی با فرهنگ ما نداشته و اسلام و ایران به عنوان دشمن فرد بازی کننده مطرح می شوند. هم چنین رواج این بازی ها در سطح دنیا می تواند به راحتی مفاهیمی غلط و غیر انسانی را در ذهن مخاطبان خود وارد کند.

با توجه به موارد فوق مسئولین باید توجه بسیار بیشتری بر ساخت و تولید بازی های کامپیوتری بنمایند چراکه ایران با توجه به منابع غنی تاریخی و فرهنگی خود می تواند محتواهای بسیار جذاب و جالبی را برای این گونه بازی ها ارائه کند و از آن جا که این محتوا با فرهنگ کشورهای اسلامی و حتی شرقی نزدیکی بیشتری دارد، در صورت بهره مندی از کیفیت بالای گرافیکی و نرم افزاری، می تواند بازار خاورمیانه و کشورهای مسلمان را به راحتی در دست گیرد که این امر علاوه بر امتیازات فرهنگی بسیار می تواند به عنوان عاملی اقتصادی نیز مطرح گردد.

منابع: همشهری آنلاین
         فاوا نیوز
         ایرنا
         حق وردی طاقانکی،م. سربازان مسیح. باشگاه اندیشه 
         حق وردی طاقانکی،م. دموکراسی خونین. باشگاه اندیشه 

 

 


نوشته های دیگران()

تحلیل یک روایت!

دانشجو :: جمعه 86/1/24 ساعت 11:23 صبح

هو المعین

گر چه واقعیت خارجی امری ثابت و یکسان است اما می توان گفت خبر از این واقعیت و بیان آن، به تعداد راویان این خبر و واقعیت، متفاوت و متکثر است.
از آن جا که شخصیت انسان مجموعه ای از باورها، عقاید، افکار ، دلبستگی ها و وابستگی ها ی اوست و جدایی از این موارد بسیار دشوار و حتی ناممکن می نماید، واقعیت خارجی در نظر و فکر هر فرد با توجه به این عقاید و وابستگی ها معنا می یابد و بالتبع بیان این واقعیت نیز، متاثر از طرز تفکر و دیدگاه اوست و واقعیت ارائه شده نه عین واقعیت که روایتی است از جهان خارج.

حتی عکس نیز که به ظاهر بازنمایی عینی واقعیت خارجی می باشد متاثر از نوع نگاه و تفکر عکاس است. سوژه ی انتخاب شده، کادری بسته شده و استفاده از لنزهای مختلف، می تواند واقعیت را تنها از دریچه ی نگاه عکاس به مخاطب بنمایاند و این تنها روایتی است از واقعیت که با توجه به نگاه عکاس، معنای خاصی را در ذهن مخاطب القا می کند.

 

عکس فوق یکی از عکس های منتخب جشنواره مطبوعات در سال 85 است. برای درک بهتراثر نگاه عکاس در القای معنی در این عکس ، با استفاده از رویکرد هم نشینی ، به تحلیل این عکس، که روایتی است از جهان خارج، خواهم پرداخت.

رویکرد هم نشینی که توسط ولادمیر پراپ پایه گذاری  شد، دارای نگاهی فرمالیستی است و به بررسی همنشینی عناصر در کنار یکدیگر می پردازد.

در این عکس، می توان به تصویر امام خمینی(ره)، آیت الله خامنه ای، حجت الاسلام خاتمی و دکتر احمدی نژاد، به عنوان عناصر اصلی اشاره کرد. طز قرار گرفتن دکتر احمدی نژاد و حجت الاسلام خاتمی در کنار مقام معظم رهبری، معنای خاصی را به دنبال دارد که به خوبی به آمدن احمدی نژاد و رفتن خاتمی اشاره دارد.

قرار گرفتن تصویر آیت الله خامنه ای در مرکز عکس و محور تقارن آن، موجب حفظ تعادل و ثبات شده است. هم چنین حالت پای احمدی نژاد به نحوی است که کاملا جلو  آمدن او را مشخص می کند و خاتمی که پشت به دوربین و در حال رفتن است. چنین به نظر می رسد که مقام معظم رهبری با ثبات در میان ایستاده اند. احمدی نژاد تازه به میدان – به عبارت بهتر تصویر!- وارد می شود و خاتمی، خارج!
میزان فاصله آیت الله خامنه ای از احمدی نژاد و خاتمی به یک اندازه است و می توان گفت در عکس ، ایشان نسبت به هیچ یک از دو رئیس جمهور جهت گیری خاصی ندارند.
وجود تصویر بزرگ امام در بالای تصویر شاید برای یادآوری مجدد نقش امام خمینی در انقلاب اسلامی است .
پرده یا قهوه ای رنگ در کنار حالت دست احمدی نژاد و خم شدن گردن او، توانسته تصویر را شبیه سن نمایشی کند که هر یک از روسای جمهور این فرصت را دارد که چهار سال بر روی آن به ایفای نقش بپردازد و سپس جای خود را به دیگری دهد. آمدن احمدی نژاد و رفتن خاتمی شاید اشاره ای به موقت بودن و کوتاهی این دوران چهار ساله دارد.

در انتها باید گفت این عکس به عنوان واقعیتی خارجی است و از آن جا که من نیز دارای دلبستگی ها و وابستگی های گوناگونی هستم، تحلیل من نیز روایتی است از واقعیت!

 

منبع: ویژه نامه نوروز 86-روزنامه همشهری
       جزوه درسی فلسفه رسانه دکتر عاملی، 1386


نوشته های دیگران()

فلسفه ی ...

دانشجو :: چهارشنبه 85/12/16 ساعت 1:23 صبح

                                                   

هو المعین

با توجه به درک گزینشی پی بردن به فلسفه ی هر پدیده ی ارتباطی می تواند بسیار دشوار باشد چرا که تحلیل گر نیز علیرغم تلاش بر بی طرفی، گرفتار درکی گزینشی است و چه بسا که نتواند معنایی همانند معنای مورد نظر تولیدگر پیام، دریافت نماید و با توجه به نیازها، علایق و... که از ناخودآگاه او نشأت می گیرند، پیام را دریافت نموده و تحلیل نماید. و شاید بتوان گفت این امر در رابطه با تحلیل یک تصویر بسیار دشوارتر باشد و امکان اثرگذاری مخاطب بر معنای دریافت شده بیش از دیگر پدیده ها باشد، چرا که در پدیده های دیگری چون متن و فیلم، پیام بیشتری منتقل می شود و می توان با در کنار هم قرار دادن پیام ها، نتایج روشن تری به دست آورد و یا حتی چه بسا با استفاده از عبارات، تا حدودی به معنای ذهنی تولیدگر پیام اشاره شود؛ اما تصویر این ویژگی ها را ندارد و به همین دلیل تحلیل گر که یکی از مخاطبان پیام است، برای درک معنای پیام و تفکری که در پس پیام و تصویر قرار گرفته بیشتر گرفتار ادراک گزینشی خود خواهد شد.
برای دریافت معنای یک تصویر آشنایی با زبان بصری امری واجب است.
در رابطه با معنای تصویر فوق، ابتدا به بیان برخی ویژگی های بصری آن خواهم پرداخت و در ادامه با توجه به این ویژگی ها، معنای دریافت شده و تفکر پنهان در پشت این اثر را بیان خواهم کرد. البته چنان که پیش از این بیان شد، رسیدن به این معنا و تفکر بسیار دشوار خواهد بود و چه بسا معنای دریافت شده با معنای مدنظر تولیدگر یکسان نباشد.

تصویر فوق، تصویری است متعادل، آرام ، صرفه جویانه و ساده.
تعادل موجود در تصویر و عدم تحرک آن، به نوعی عدم ایجاد درگیری در مخاطب را به دنبال دارد و نوعی آرامش را در تصویر ایجاد نموده است.
  صرفه جویی در بهره مندی از عناصر بصری و سادگی تصویر نیز تأکید ویژه ای بر پاکت و صورت درون آن داشته است. هم چنین قرار گرفتن صورت در مرکز تصویر و استفاده ی زیاد از سایه روشن، تأکید بر صورت را بیشتر کرده است.
هم چنین در تصویر از شکل مربع بسیار استفاده شده است که این شکل به نوعی معنای سکون و مقاومت را به دنبال دارد.
استفاده از رنگ آبی که القا کننده ی بی حرکتی و سکون است و قرار گرفتن این رنگ در پس زمینه ی صورت، تأکید مجددی است بر سکون و عدم تحرک.
علاوه بر نشانه های بصری می توان بر معانی نمادین عناصر استفاده شده در تصویر نیز توجه نمود:
سر به عنوان جایگاه مغز می تواند نماد تفکر آدمی محسوب شود.
چشم در بسیاری از موارد به عنوان نمادی از هوشیاری و آگاهی است.
می توان گفت پاکتی که در تصویر استفاده شده است نیز تداعی کننده ی جنس خریداری شده می باشد.
سر که نماد تفکر انسان است مانند بسیاری از اجناس خریداری شده و داخل پاکت قرار گرفته است. هم چنین چشمهای بسته می تواند به نبود هوشیاری در این زمینه اشاره نماید.

شاید بتوان با توجه به موارد فوق بیان کرد تولید گر تصویر با نگاهی انتقادی، به عدم تفکر انسان امروزین اشاره داشته است چراکه امروزه تمامی اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز افراد از طریق رسانه ها تأمین شده و چه بسا با توجه به نظریه برجسته سازی، موضوعات مورد توجه افراد که به تفکر پیرامون آن می پردازند از طریق رسانه ها مشخص و اولویت بندی گردد و در حقیقت انسان امروزین بدون کوچکترین تفکری با حجم انبوهی از اطلاعات و داده های گوناگون رو به روست و حتی همین اطلاعات و داده ها و تبلیغات گوناگون می توانند موضوعات تفکر او را فراهم نمایند.

منبع: مبادی سواد بصری، دونیس. ا. داندیس
        جزوه درسی فلسفه رسانه دکتر عاملی، 1386


نوشته های دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

درسای دوست داشتنی!
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
دفتر مشق!
مدیر وبلاگ : دانشجو[25]
نویسندگان وبلاگ :
دانش پژوه[0]

دانشجوی رشته ارتباطات دانشگاه تهران
این وبلاگ یک دفتر مشق مجازیه که باید تکلیفام رو بذارم توش! وبلاگی درباره فلسفه رسانه های جمعی!

اصلاحیه!... زمان افعال را ماضی نمایید!! با تشکر!
Link to Us!

دفتر مشق!

Hit
مجوع بازدیدها: 89619 بازدید

امروز: 0 بازدید

دیروز: 6 بازدید

Day Links
فلسفه رسانه [116]
تاریخ فلسفه [73]
نوشتارهای فلسفی [73]
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت [126]
جنگ افکار [124]
[آرشیو(5)]


Archive


تکالیف!!!
فوق برنامه!
اردو

links
یک لحظه با یک طلبه!
عشق الهی
جهاد همچنان باقی است
امیدزهرا
تعقل و تفکر
بی یار
نافذ
وبلاگ پژوه
بانو بلاگ
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
«روزی تو خواهی آمد.»
سئوالهای منتظر جواب
باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail