دانشجو :: چهارشنبه 86/8/2 ساعت 2:4 صبح
هوالمعین
شاید نوشتن این پست یه کم دیر باشه... یعنی مطمئنم که هست! اما برای من جالب بود... واسه ی همینم دست به کیبورد شدم، هرچند با تاخیر!یکی از نکاتی که توی تمام ترما استادا درباره ش صحبت می کردن، از ترم اول تا ترم آخر... بحث روایت بود!فکر کنم یکی از مشقای این دفتر هم به همین بحث روایت برمیگشت.دانشجویی که دفتر و کتاب رو جمع کرده باشه، گذاشته باشه کنار چندان ازش انتظاری نمی ره! اما تا اون جایی که من یادمه بحث روایت درباره ی این بود که هیچ پیامی، چه رسانه ای و چه غیر رسانه ای نمی تونه واقعیت خارجی رو منتقل کنه! و در هر حال فرستنده ی پیام نظرات خودش رو یه جوری ضمیمه ی پیام می کنه!و هیچ وقت یادم نمی ره که چقدر بحث کردیم سر اینکه پس تکلیف اخبار چی می شه؟! و استاد مثال جالبی زد: یه واقعه ی خارجی مثل کشته شدن یه فلسطینی در یک عملیات!... خبرگزاری ما می گه در عملیاتی استشهادی به شهادت رسید!... خبرگزاریای صهیونیستی می گه در عملیاتی تروریستی به هلاکت رسید!... و خبرگزاریای بی طرف می گن در عملیاتی انتحاری کشته شد!... و هر کدوم از اینا چقدر ارزشها و معانی مختلفی رو منتقل می کنه!
چند شب پیش... یعنی تقریبا یه هفته ی پیش به چند تا پست برخوردم که منو یاد ماجرای روایت انداخت! و اینکه هیچ پیامی واقعا خبر از واقعیت خارجی نمی ده!چند روایت از یک اتفاق...دلم تنگ می شود! چهارشنبه شب یکم با شعرخوانی پدربزرگ!کافه بارون! شب دوست داشتنی! شب شاپ! شبی با بوی وبلاگ!
نوشته های دیگران()
درسای دوست داشتنی![عناوین آرشیوشده]
تکالیف!!!فوق برنامه!اردو
یــــاهـو