دانشجو :: چهارشنبه 86/12/29 ساعت 2:42 عصر
هو المعین
می خوام بنویسم و نمی تونم... که سخته نوشتن برام، اونم این جا!حالم گرفته اس، امروز از صبح مدام ذکر گرفتهم کاش نرفته بودم... که اردو همه چیزش عالی بود جز دل من، که هنوز سنگ موندههمه چیزش عالی بود جز دل من که هنوز همونیه که بودهمه چیزش عالی بود جز دل من که لای سیم خاردارا گیر نکرد، تو ساختمونای دوکوهه جا نموند، با چه سرعتی پا از فکه گذاشت بیرون...همه چیزش عالی بود جز دل من...
کاش نرفته بودم!
اردو تموم شده و جز حسرتش برام چیزی نمونده، حسرت لحظاتی که باید جور دیگهای می گذشت و نگذشت!
حال دلم خرابه، می شه یکی دلش بسوزه و برای دلم دعا کنه؟
نوشته های دیگران()
درسای دوست داشتنی![عناوین آرشیوشده]
تکالیف!!!فوق برنامه!اردو
یــــاهـو